ی وقتایی میشه ک همه خوابن ولی تو با هزارتا لالایی و قصه و آهنگ خوابت نمیبره....هی ب در و دیوار نیگا میکنی.....از
پنجره ب برفای سفید رو زمین نگاه میکنی....ستاره های نبوده رو میشمری اما...بازهم بی فایده اس...قوی ترین مسکن ها
هم اثری ندارن...تنها چیزی ک باعث میشه با بغض و گریه خوابت ببره...اینه ک بدونی اونی ک ب خاطرش الان معلوم نی
چته تو بغل یکی دیگه...بدونه اینکه ب تو فک کنه...آروم و راحت خوابیده...اینه ک تورو ب خوابی ابدی دعوت میکنه.....
(دل نوشته ی من در یک روز برفی ساعت3بامداد...)